حکایت زندگی میرمهنای بندرریگی در کتاب برجادههای آبی سرخ کتابی که هر ایرانی باید بخواند/ اثر نادر ابراهیمی تردید نباید کرد... ما (همین مردمِ نجیبِ دوستداشتنیِ جنوبِ وطن)، فراموشکاریم و بد فراموشکاریم.
غافلیم از خیلِ کثیرِ مردان و زنانِ رشیدی که امروزمان را ساختهاند؛ همهی آنچه فرهنگ، هنر، ادب و تاریخ، و حتی جغرافیا میخوانیمش را مدیون بزرگمردان و شیر زنانی هستیم که غالبا نمیشناسیمشان، حتی به قدر نام و نشانشان.
قریب به ۱۵۰ سال، صد و پنجاه سال!، بخشهای وسیعی از جنوب وطن، تحت اشغال پرتعالیها و هلندیها بود، به ویژه جزایر دوستداشتنی خارگ و خارگو و بخشهایی از هرمزگان امروزی؛ و هر روز، هر یک روز از این ۱۵۰ سال، داغِ مردمِ جنوب تازهتر میشد؛ یک روز غارت، یک روز تجاوز، و روز دیگر، قتل و ...
تا، خونِ جوشیدهی تمامِ ساحلنشینانِ دریایِ خوبِ فارس، در رگانِ امیرمهنایِ دوغابیو یارانش، غلیان کرد و در نهضتی باورنکردی، هلندیها و انگلیسیها و سایر اجانب را، به خشونت - همانطور که وارد شده بودند- از تمامِ ساحلِ دریای جنوب، اخراج کردند.
و برای بیش از ۲۰۰ سال گُمنام ماندند و -به ظاهر- فراموش شدند؛ دستِ روزگار اما، این بار از آستین فرزانهمردی بیرون آمد: نادر ابراهیمی.
نویسنده، شاعر، ترانهسرا، مترجم، فیلمنامهنویس و کارگردانی مشهور به وطندوستی، از تهران، سالها آوارهی دشت و بیابان و ساحل و دریای جنوب میشود تا داستان استثنائی میرمهنا یا میرمعنا و یارانش را - به بهترین شکل؛ به بهترین، بهترین و بهترین شکلِ ممکن- روایت کند.
و اینک، بر جادههای آبیِ سرخ، داستانِ خواندنی و دلانگیزِ قیامِ دلاورانِ بندرِ ریگی، دیلمی، خورموجی، دشتستانی و کنگانی و حتی خوزستانی، پیش رویِ ماست؛ فرصتی بینظیر برای لذت بردن از قلمِ حیرتانگیزِ مرحوم نادر ابراهیمی، و سفر به بیش از ۲ قرن پیش، به همین زمینی که هر روز و هر ساعت، بر آن پای و سر میگذاریم...
این فرصت را از دست ندهیم...
chakhteh@
تماشای ویدئوی بالا و مطالعهی کامنت اول -بخشی از متن کتاب- را از دست ندهید.
(11:11:45 AM) کامنت اول:
به ایمان قسم، به عشق، به آزادی، به حقیقت، به شرف، و به خداییِ خدا قسم که در قلب آنکس که خانه اش را می خواهد، زادگاهش را دوست دارد، و حبِ وطن فراوان دارد همیشه نوری هست، همیشه چراغی، همیشه شعلهیی، آفتابی، روشناییِ بیپایانی...
نوشتن دیدگاه